💬295 view and 5 like

مهم ترین جشن ما ایرانیان

جشن

نوروز

معلم (با لبخند پر از انتظار): دخترهای گلم، بگید ببینم... مهم‌ترین و قشنگ‌ترین عید ملی ما ایرانی‌ها کدومه یادتون باشه، ملی! نازنین (با اطمینان دستش رو بالا میاره): خانم! سیزده‌بدر! آخرش میریم پارک، پتو پهن می‌کنیم، نون‌خامه می‌خوریم و سبزو می‌ندازیم تو آب! (با حالتی رازآلود) بابام میگه شانس میاره! معلم (با لبخندِ کمی کمرنگ‌تر): آفرین نازنین‌جان، سیزده‌بدر خیلی قشنگه... ولی آخرِ همون عید اصلیه! خودِ اون عید بزرگ چیه یسنا (مشتاقانه): خانم! خانم! جشن یلدا! شبِ چله! مامان بزرگ انار دونه می‌کنه، همه هندونه می‌خوریم، فالی می‌گیریم و تا دیروقت بیدار می‌مونیم! پدربزرگم هم همیشه می‌خنده! معلم (نفس عمیقی می‌کشه): یسنا جان، یلدا عید خیلی دوست‌داشتنیه... ولی اونم یه جشن باستانیِ دیگه‌س. من دنبال اونی هستم که اول بهاره، سفره هفت‌سین داره، عیدی می‌دیم... باران (با چشمانی برق‌زده، تقریبا از جا می‌پره): آهااا! می‌دونم! عید غدیر! یا عید قربان! تو تلویزیون گوسفندا رو... (معلم سریع قطعش می‌کنه) معلم (با دست‌های به هم فشرده، مثل دعا): نه عزیزم! اونا عیدهای مذهبی مهمی هستن، ولی منظورم عید ملی و باستانیِ مخصوصِ ایرانه! ترنم (با فکر کردن، انگار معما حل می‌کنه): پس حتماً جشن سدهه! آتیش روشن می‌کنن، دورش می‌پرن! مثل جشن تولدِ بزرگ! بابام گفت قدیما بود! معلم (کمرش رو خم می‌کنه، انگار دنبال چیزی تو زمین می‌گرده): ترنم جان، سده هم جشن خوبیه... ولی نه... نه عزیزم. آوا (با هیجان): جشن تولد شاهنامه ! یا جشن ایرانیان ! تو کتاب خونده بودم! معلم (صورتش رو با دست‌هاش می‌پوشونه، صداش خفه شده): نزدیک شدی آوا جان... ولی اسمش رو نگفتی... همون که تو بهار... ستایش (که تا حالا ساکت بود، با صدای بلند): خانم! خانم! من می‌دونم! مهم‌ترینش عید پیشونی‌شکستنه! وقتی تو عروسی‌ها، خانم‌ها با قند می‌زنن به پیشونیشون! خیلی قشنگه! (با حرکتی نمایشی) بشکن! معلم (آهسته سرش رو به میز می‌زنه: تُک... تُک... تُک...): خدایا... پس نوروز کو ! نوروز عزیز کجاست ! همون که هفت‌سین داره، حاجی فیروز داره، عیدی داره ! ناگهان گل‌نسا (که پنجره رو نگاه می‌کرد، داد می‌زنه): خانم! یه پروانه‌ی خیلی قشنگ اومد روی شیشه! رنگش سبز و صورتیه! حتماً اومده بهمون بشارت بده! معلم (با نگاهی تسلیم‌شده به پروانه و بعد به دخترها): بسیار خب... امروز... امروز درسِ ما تموم شد. فردا می‌خوام دربارهٔ حشرات و فصل بهار صحبت کنیم. شاید اون پروانه پیغوم‌آور همون عید گم‌شده باشه! (با خودش زمزمه می‌کنه: نوروز... نوروز... کجایی )
×
آیا این پست حذف شود ؟ حذف